جدول جو
جدول جو

معنی نیک لقا - جستجوی لغت در جدول جو

نیک لقا
(لَ)
نیک روی. نیکودیدار. نیکولقا. خوش صورت. نیک محضر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیکو لقا
تصویر نیکو لقا
(دخترانه)
نیکو (فارسی) + لقا (عربی) زیبا رو، زیبا چهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یک لا
تصویر یک لا
پارچه یا جامۀ نازک، لباس بی آستر، پارچۀ کم عرض
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
خوش منظر. نکوصورت. نیکوروی:
پسر نزد پدر ز ایزد گرامی تر عطا باشد
به خاصه چون پسر نیکوخو و نیکولقا باشد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ لِ)
مردم سبک روح را گویند، یعنی شخصی که مطیع و فرمان بردار و گشاده رو باشد و ترش رو و مقبوض نباشد و ملاقاتش زود دست دهد. (برهان) (آنندراج). آنکه ملاقات او زود دست دهد و آنکه دیرنشین نبود. (شرفنامه) :
ای درّ گرانبهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خوش خویی. خوش رفتاری. نیک خلق بودن
لغت نامه دهخدا
(خِ قَ)
معصوب الخلق. (از منتهی الارب) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خوش خوی. خوش رفتار. ملایم و مهربان
لغت نامه دهخدا
(وَ)
خوش قول. وفادار. رجوع به نیک وفائی شود
لغت نامه دهخدا
نیم باز، (یادداشت مؤلف)،
- نیم لا کردن در، در را نیم باز گذاشتن، اندکی باز کردن
لغت نامه دهخدا
(نِ لِ)
نکودیدار. خوش روی. خوش سیما. زیبا
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
چیزی که یک تا بیشتر نداشته باشد. ضد دولا و مضاعف. (از ناظم الاطباء) ، که آسترندارد. یک تو. بی آستر. (یادداشت مؤلف) :
مرغ بریان پیچ در نان تنک
کآن بدان از جامۀ یک لا خوش است.
بسحاق اطعمه.
قد صوف سبز سرتاپا خوش است
وآن بز کتان به بر یک لا خوش است.
نظام قاری (دیوان ص 43).
، نازک. پرپری، کم دوام. بی دوام
لغت نامه دهخدا
آسان دیدار، گشاده روی، فرمانبردار گشاده رو بشاش، آنکه ملاقاتش به آسانی میسر باشد، مطیع فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک لقا
تصویر سبک لقا
((~. لِ))
گشاده رو، بشاش
فرهنگ فارسی معین
خوش اخلاق، خوش خلق، خوشخو، فرشته خو، نیک خصلت، نیک سیرت، نیکوخصال
متضاد: بدخلق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نیمه باز، خواب و بیداری
فرهنگ گویش مازندرانی